من که تسبیح نبودم تو مرا چرخاندی
مشت برمهره تنهایی من پیچاندی
مهر دستان تو دنبال دعایی می گشت
بار ها دور زدی ذهن مرا گرداندی
ذکرها گفتی و به گفته خود خندیدی
از همین نغمه تاریک مرا ترساندی
بر لبت نام خدا بود خدا شاهد ماست
بر لبت نام خدا بود و مرا رقصاندی
دست ویرانگر تو عادت چرخیدن داشت
عادتت را به غلط چرخه ایمان خواندی
قلب صد پاره من مهره صد دانه نبود
تو ولی گشتی و این گمشده را لرزاندی
جمع کن رشته ایمان دلم پاره شده است
من که تسبیح نبودم تو چرا چرخاندی؟
:: موضوعات مرتبط:
اشعار ,
,
:: برچسبها:
اشعار ,
عاشقانه ,
غمگين ,
:: بازدید از این مطلب : 928
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6